ارشاد های غیبی
چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۱۸ ب.ظ
﷽
🌸 ارشادهای غیبی 🌸
آیت اللَّه حاج شیخ حسین شب زنده دار فرمودند:
یکی از دوستان متدین جهرمی به نام حاج مصطفی که شغل قنادی داشت، نقل کرد که: من در آغاز، کسب و کار خوبی نداشتم، ولی همیشه یکی دو نفر را جهت خواندن زیارت عاشورا دعوت میکردم و به صحرا میرفتیم. پس از آن، با نان و خرما و اَرده از آنها پذیرایی میکردم. این کار سالها ادامه داشت و به قدری این برنامه توسعه یافت، که در این اواخر هیأتهای مختلف عزا را اطعام مفصّل میکردم.
ایشان (حاج مصطفی) گفت: در زمان جنگ بین المللی من پول داشتم، ولی قند پیدا نمی شد تا جهت پذیرایی خوانندگان زیارت عاشورا آن را تهیه کنم، تا این که شخصی مقداری قند آورد و به من داد، خیلی خوشحال شدم. شب که خوابیده بودم ناگهان دیدم درب منزل را میکوبند، از خواب بیدار شدم و نزدیک درب رفتم، کلون درب را بیرون آوردم ولی باز نشد. شخصی از پشت در گفت: آن قند را مصرف نکن، قند دیگری برای تو میرسد. بعد درب را که باز کردم هرچه نگاه کردم کسی پیدا نبود.
ایشان (حاج مصطفی) ادامه داد که: چیزی نگذشت که شخص دیگری قند آورد و من آن را مصرف کردم و دست به قند اولی هم نزدم. این جریان گذشت تا این که روزی با کسی که قند اولی را آورده بود، برخورد کردم. گفتم: این چه قندی بود که برای من آوردی؟ گفت: حاجی واللَّه خودم دزدی نکرده بودم، لکن از کسی طلب داشتم به جای بدهی خود این قند را داد، ولی معلوم بود که این قند دزدی است.
حاج آقا مصطفی از دنیا رفت، پسر ایشان نقل کرد که: پدرش را در عالم رؤیا دیده و حالش هم خوب بوده و از او میپرسد: بر شما چه گذشت؟ میگوید: یک دقیقه ناراحت بودم و بر من سخت گذشت تا آن که آقا امام حسین علیه السلام با تبسّم به دیدنم آمدند و مرا صدا زدند و فرمودند: حاج مصطفی! میدانی چرا یک دقیقه ناراحت بودی؟ این ناراحتی به خاطر آن بود که در خانه اخلاق خوبی نداشتی.
📚منبع: کتاب روزنه هایی از عالم غیب💠
🖌نویسنده: آیت الله محسن خرازی
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین